داروین قرن بیستم کیست؟
ارنست مایر (Ernst Mayr) که در پنجم ژوئیه 1904 در کمپتن در جنوب آلمان به دنیا آمد، در سوم فوریه 2005 در سن نوحمانند 100 سالگی در بدفورد نزدیک کمبریج در ماساچوست ایالات متحده در کمال آرامش درگذشت. مایر به گواهی همکارانش در دانشگاه هاروارد، استفن جی گولد فقید و ادوارد ویلسون، نه تنها بزرگترین زیستشناس تکاملی قرن بیستم بلکه حتی بزرگترین زیستشناس آن در کل بود. توماس هنری هاکسلی به خاطر مبارزاتش در راه پذیرش ایدههای داروینی از همان ابتدای درگیریها در چند دهه پایانی قرن نوزدهم به «بولداگ داروین» معروف شد. ارنست مایر نیز به همین ترتیب به خاطر ترویج و انتشار فرضیههای داروین در سرتاسر قرن گذشته «حواری داروین» یا «داروین قرن بیستم» نامیده شده است.
مایر یک قرن زندگی کرد و به اندازه عمر چندین نفر در رشتههای مختلف علوم زیستی کار علمی انجام داده است. او که زیردست پدر و مادری که عاشق طبیعت بودند و ارنست کوچک را به پیادهرویهای طولانی میبردند، بزرگ شد، از همان ابتدا در معرض تاریخ طبیعی قرار گرفت. اگرچه عشقش در تمام عمر پرندگان بودند، اما او نیز همچون داروین در ابتدا ناگزیر شد پزشکی بخواند. بررسیهایش را در گریفسوالد آغاز کرد که مکان بسیار مناسبی برای تماشای پرندگان است و از طریق مشاهده تصادفی یک گونه اردک نادر که سالها در آلمان دیده نشده بود با پرندهشناس مشهور برلین، اروین اشترزمان، آشنا شد. اشترزمان بود که به او پیشنهاد کرد زیستشناسی بخواند. مایر پس از ادامه زیست شناسی نخستین مقاله علمیاش (از میان حدود 700 عنوان مقاله ای که بعدها ارائه داد) را در سال 1923 و در 19 سالگی منتشر کرد. تنها پس از 16 ماه کار به عنوان دانشجوی تحصیلات تکمیلی و پژوهش درباره موضوع پایاننامهاش از دانشگاه هومبولت در برلین PhD گرفت؛ در آن زمان فقط 22 سال داشت. آخرین کتاب ارنست مایر (که تعدادشان در مجموع به 25 عنوان میرسد) در اوت 2004 و یک ماه پس از آنکه 100 ساله شده بود منتشر شد
.
در سال 1931 با این تصور که در آلمان پست دانشگاهی دائمی به او پیشنهاد نخواهد شد، برلین را به مقصد موزه تاریخ طبیعی آمریکا در منهتن ترک کرد. در نیویورک خود را پرندهشناس معرفی کرد و در آن هنگام مانند بسیاری از معاصراناش به وراثت لامارکی _ یعنی همان موروثی شدن صفات اکتسابی که بعدها رد شد_ اعتقاد داشت. او تازه از دو سال کار تحقیقاتی خطرناک در گینهنو و جزایر سلیمان بازگشته بود، ماموریتی که استاد راهنمایش اروین اشترزمان از برلین به سرمایه لرد روچیلد (Rothschild) به او واگذار کرد. شاید این شباهت به زندگی داروین و والاس تصادفی نباشد. طی این سفرهای اکتشافی، مایر تنها و سرگردان که هرازگاهی خبر مرگش میرسید، در معرض بیماریهای استوایی و خطر رویارویی با شکارچیان آدمخوار، توانست پوست هزاران نمونه را جمع کند، نمونههایی که گوشت بسیاری از آنها را خورده بود. مایر فقط پرندهشناسی نبود که احتمالا طعم گوشت بیشترین تعداد گونههای مختلف پرندگان را چشیده است، بلکه در عین حال 26 گونه جدید و بیش از 400 زیرگونه جدید را نیز نامگذاری کرد که از رکورد هر تاکسونومیست دیگری بیشتر است. او در بیش از 300 اثر در سرتاسر عمرش، به توصیف تغییرات جغرافیایی و پراکندگی پرندگان پرداخته و درباره آنها بحث کرده است. علاوه بر این او دبیر آخرین مجموعه هشت جلدی «چکلیست پرندگان جهان» بود. وظیفه اصلی او در مدت 20 سال حضورش در موزه آمریکا، نگهداری 280 هزار نمونه کلکسیون روچیلد و پژوهش درباره آنها بود
.
در دهه 1930 دوستی و روابط مایر با تئودوزیوس دابژانسکی (T.Dobzhansky)، متخصص روستبار ژنتیک جمعیت در دانشگاه کلمبیا، نویسنده متن تاریخساز «ژنتیک و پیدایش گونهها» که در سال 1937 منتشر شد، به تدریج بر طرز فکر او تاثیر گذاشت. پس از آن علایق مایر رفتهرفته متنوعتر شد، از تاکسونومی فراتر رفت و زیستشناسی تکاملی رسید. این بسط موضوعات مورد علاقه او در نخستین و احتمالا همچنان مهمترین کتاباش، «سیستماتیک و پیدایش گونهها»، به اوج رسید که در سال 1942 چاپ شد. این کتاب سهم اصلی او در تلفیق تکاملی به اصطلاح نوین دهههای 1930 و 1940 بود. تلفیق (synthesis) یک تحول علمی بنیادی است که عمدتا از طریق آثار مایر و دابژانسکی و دانشمندان دیگری همچون رونالد فیشر (R.Fisher) و جورج سیمپسون (G.G.Simpson) حاصل شد. مایر در نخستین کتاب خویش بینشها و روشهای دیرینشناسی، ژنتیک جمعیت، سیستماتیک و تاریخ طبیعی را درهمآمیخت و به این ترتیب نظریه تکاملی مدرن و یکپارچهای فراهم ساخت. در نتیجه الگوها و فرایندهایی که در جمعیتهای طبیعی مشاهده میشد اکنون دیگر با انتخاب طبیعی داروینی و مکانیسمهای مندلی وراثت سازگار دیده میشدند و رفتار ژنها در جمعیتها از طریق آزمایشهای ژنتیک جمعیت در آزمایشگاه و پیشبینیهای ریاضی نظری درک میشدند. مایر آخرین بازمانده معماران تلفیق نوین و شاهد عینی و تاریخی آن بود
.
ارنست مایر به بینشهای بنیادی بسیاری در زیستشناسی تکاملی رسیده بود و تقریبا هیچ موضوع دارای اهمیتی در تکامل نیست که در نتیجه ایدههای او پیشرفت نکرده باشد. شاید شناختهشدهترین سهم او نقشی باشد که در برداشت کنونی ما از مفهوم گونه داشت. داروین گمان نمیکرد که گونه به معنای فلسفی کلمه واقعی باشد، بلکه بیشتر بر این باور بود که گونهها نتیجه تمایل ذاتی انسان به مشاهده ناپیوستگی در میان افرادی هستند که تغییرات پیوستهای دارند. امروزه بیشتر زیستشناسان عمدتا به خاطر «مفهوم زیستشناختی گونه» که مایر از آن دفاع میکرد، با دیدگاه داروین در مورد گونه مخالفاند. مایر، همراه با دابژانسکی، گونه را «به عنوان گروههایی از جمعیتهای همآمیز (interbreeding) در طبیعت» تعریف کرد که «نمیتوانند با دیگر گروههای مشابهی که در همان ناحیه زندگی میکنند ژن مبادله کنند». موانع جریان یافتن ژن میان گونهها ــ که در اصطلاح مکانیسمهای جدایی تولیدمثلی نامیده میشوند ــ از طریق فرایندهایی نظیر جفتگُزینی اختصاصی از میان افراد همگونه و نازا بودن افراد دورگ، گونههای زیستی را از هم متمایز نگه میدارند. اگرچه مفهوم زیستی گونه با مشکلات نظری و عملی روبهرو است (برای مثال آنکه در مورد جانداری همچون باکتریها که تولیدمثل غیرجنسی دارند به کار نمیرود) اما هنوز، با فاصله، پرکاربردترین مفهوم در میان حدود 20 تعریف رقیب برای گونه است که در چند دهه گذشته پیشنهاد شده است. اکنون بیش از نیم قرن است که دانشجویان زیستشناسی در تمام دنیا تعریف مایر از گونه را به خاطر میسپارند
.
مفهوم زیستی گونه بررسی چگونگی پیدایش گونههای جدید را امکانپذیر ساخت زیرا معیار جدایی تولیدمثلی مانند یک کاغذ تورنسل (که در محلول آبی یا قرمز میشود و به این ترتیب اسیدی یا بازی بودن را مشخص میکند-م) آزمون علمی سفت و سختی را در اختیار زیستشناسان قرار میدهد. پیدایش گونهها مبحثی است که خود داروین، با وجود آنکه عنوان کتاب مشهورش دقیقا چنین نویدی میداد، حرف زیادی برای گفتن نداشت. درک مایر از پراکندگیهای زیستجغرافیایی گونههای پرندگان، آکنده از دانشی گسترده درباره تغییرات ریختی، او را واداشت مفاهیمی درباره مکانیسمهای جغرافیایی گونهزایی بپرورد که امروزه سنگبنای تمام بررسیهایی است که در مورد گونهزایی انجام میشود. او میگوید جدایی جغرافیایی جمعیتها، مثلا در نتیجه وجود یک رودخانه یا یک دره، مانع همگن شدن جریان ژن میان آنها میشود. چنانچه در این جمعیتهای جداافتاده (که ناهمجا یا allopatric نامیده میشوند) با گذشت زمان جهشهایی انباشته شود، این روند ممکن است به واگرایی چنین جمعیتهایی از یکدیگر بینجامد و به عنوان یکی از پیامدهای جانبی تاریخهای تکاملی جداگانهای که بر آنها گذشته، ممکن است میانشان جدایی تولیدمثلی پدید آید. مایر در هنگامه بحثهایی که گاه بالا میگرفت با سرسختی از این ایده دفاع کرد و آن را توسعه داد. علاوه بر این درباره مکانیسمهای جغرافیایی گونهزایی در طول چندین دهه فرضیههای دیگری نیز مطرح کرد (که به تفصیل در کتاب 797 صفحهای «گونههای جانوری و تکامل» آمدهاند
).
به ویژه بر سر یکی از این مکانیسمهای گونهزایی هنوز بحث و جدل بسیار است. مایر آن را «گونهزایی پیرامونی» (peripatric) یا «گونهزایی اثر بنیانگذار» (founder effect) نامید. و این ایدهای است که ارنست مایر به آن خیلی علاقه داشت. اعتقاد داشت که این مهمترین سهم او در زیستشناسی تکاملی است. مایر این مدل را نیز از مشاهدات خودش در تاریخ طبیعی الهام گرفته بود. به این نکته اشاره کرده است که در بعضی جزیرههای گینه نو، جمعیتهایی از پرندگان با افراد جمعیتی که در قاره مادر زندگی میکردند تفاوت چشمگیری داشتند. استدلال او این بود که این تمایز و گونهزایی ممکن است ناشی از آن باشد که تعداد اندکی از افراد جمعیت جزیرهای را بنیان گذاشتهاند. با آوردن تنها زیرمجموعهای از تمام ژنهای جمعیت اصلی (که منجر به یک گلوگاه ژنتیکی میشود)، رانش ژنتیکی (تثبیت تصادفی) و انتخاب طبیعی (ناشی از مجموعه متفاوتی از فشارهای انتخابی در این جزیرهها) نه تنها تشکیل گونههای جدید را تشویق خواهد کرد بلکه این کار را با سرعت انجام خواهد داد. از این مکانیسم میتوان در توجیه الگوی دیرینشناختی موسوم به «تعادل منقطع» نیز استفاده کرد. این همان چیزی است که نیلز الدرج (N.Eldredge) و استفن جی گولد (S.J.Gould) در سال 1972 پیشنهاد کردند. آنها اشاره کردند که در شواهد سنگوارهای گاهی دورههای طولانی ایستایی ریختشناختی توسط دورههای کوتاه تغییر فنوتیپی شدید قطع میشود. از بازی روزگار آنکه به نظر میرسد مایر که همه عمر، خود را «تدریجباور» به شمار میآورد، ظاهرا برای تغییرپذیری آهنگ تکامل در امتداد دودمانهای تکاملی نیز مکانیسمی معرفی کرده است
.
مایر پس از تاسیس «انجمن بررسی تکامل» و انجام وظیفه به عنوان نخستین سردبیر ژورنال آن با نام Evolution، در سال 1953 برای تصاحب کرسی الکساندر آگاسیز (A.Agassiz) در جانورشناسی و پذیرفتن مسوولیت بخش پرندگان موزه جانورشناسی مقایسهای، به دانشگاه هاروارد رفت. در این زمان قطعا او را میشد بیشتر یک زیستشناس تکاملی نامید تا یک پرندهشناس. موضوعات مورد علاقه او گستردهتر شد و نظریه سیستماتیک را نیز دربرگرفت ــ رشته دیگری که مایر آثار بسیاری در آن پدید آورد (به کتاب «اصول جانورشناسی سیستماتیک» مراجعه شود). (نسخه سال 1991 این کتاب به ترجمه دکتر امید میرشمسی و دکتر جمشید درویش با عنوان «مبانی سیستماتیک جانوری» به فارسی ترجمه و توسط انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد چاپ شده است-م). از اینجا بود که نبردی مادامالعمر، و منصفانه به نظر میرسد که بگوییم بیهوده، با ایده در آن زمان نوظهور کلادیستیک (cladistics) در زیستشناسی سیستماتیک آغاز شد. ارنست مایر پیش از بازنشستگیاش در سال 1975 مدتی نیز به عنوان مدیر موزه جانورشناسی مقایسهای خدمت کرد و در این دوره ناظر ساخت شاخه جدیدی بود که به ساختمان موزه اضافه شد
.
10 سال پیش نام ارنست مایر را بر کتابخانه این بخش جدید گذاشتند. و اما در مورد دوران بازنشستگی او: مایر 14 عنوان از 25 کتابی که در طول عمرش منتشر ساخت را در دوره 30 سالهای که پس از بازنشستگی رسمیاش آغاز شد، به چاپ رساند. در طول دو دهه پایانی عمرش بیشتر درباره تاریخ و فلسفه زیستشناسی میاندیشید و مینوشت. مهمترین اثر او در این دوره، یادگاری 974 صفحهای با نام «رشد اندیشه زیستشناختی» است. او در این کتاب و در کتابها و مقالههای بعدیاش (مایر بنیانگذار «ژورنال تاریخ زیستشناسی» نیز است)، روشن ساخت که چرا میاندیشد فلسفه زیستشناسی یک علم خودمختار است که با فلسفه علم که به عقیده مایر عمدتا از فیزیک مشتق شده، تفاوت بنیادی دارد. (به عقیده مایر زیستشناسی یک علم خودمختار است و در فلسفه علم که عمدتا ناظر به فیزیک است، ویژگیهای اختصاصی زیستشناسی نادیده گرفته شده- م). مایر میگفت زیستشناسی علمی است بر پایه پیشامدهای تاریخی و نیز عوامل پیشبینیناپذیر و تصادفی بسیار که کشف قوانین را در آن غیرممکن میسازند. تنها چیزی که میتوان در زیستشناسی یافت قاعده (rule) است و نه قانون(law).
واضح است که ارنست مایر عمیقا احساس میکرد چیز مهمی برای گفتن به جهان دارد. و به نظر میرسد که جهان نیز، نه فقط در حلقههای علمیاش، همینطور میاندیشید. مایر 20 مدرک افتخاری از دانشگاههای بزرگ گرفت، بیش از هر دانشمند دیگری تا زمان خود عضو انجمنها و آکادمیهای مختلف بود و بیشتر جایزههایی که امکان اعطای آنها به یک زیستشناس وجود دارد را برده بود، ازجمله جایزه ژاپن، جایزه بالزان و جایزه کرافورد که معادل نوبل برای بومشناسان و زیستشناسان تکاملی است
.
چگونه ممکن است یک نفر این همه را در یک عمر گنجانده باشد، حتی در عمری با این طول حیرتآور؟ پیش از هر چیز آنکه او مردی با انضباط شخصی سفت و سخت بود که مانند یک پرندهشناس خوب، همراه با پرندگان (یا حتی پیش از آنها) از خواب برمیخاست. نوشتنیهایش (دستخط یا دیکته) را عمدتا صبحها انجام میداد و پیادهرویهای طولانی و نیز ساعات متمادی مطالعه و نامهنگاری با همکاراناش بخشی جدانشدنی از زندگی روزانهاش بودند. درست مانند داروین، مایر هزاران نامه درباره کار دیگران نوشت و در آنها به دانشمندان همکارش میگفت که درباره کارشان چه فکر میکند؛ کارشان را تحسین میکرد اما در عین حال درمورد منابعی که از قلم انداختهاند و جهتهای جدیدی که برای بررسی بیشتر میتوانند به کارشان بدهند، توصیههایی برایشان داشت. دوست نداشت کسی برای آن کارهای بیاهمیت دیگری که لازمه زندگی روی این سیارهاند مزاحمش شود و خوشبختانه همسرش، گرتل، که 55 سال در کنار هم زندگی کردند، عمده وقتش صرف رسیدگی به همین امور میشد
.
از این رو 10 سال پیش و پس از درگذشت همسرش در زمانی که مایر نود و چند سال داشت، مجبور شد شد یاد بگیرد چگونه خودش به تنهایی باید همبرگر درست کند. ارنست از موهبت وضوح فکر حیرتانگیزی برخوردار بود. چیزی که همیشه مرا تحت تاثیر قرار میداد و به فروتنی وامیداشت آن بود که متن دستنوشتههایی که او دیکته میکرد به ویرایش چندانی نیاز نداشت. حتی رقیبان بومی و انگلیسیزبان مایر نیز او را که انگلیسی زبان مادریاش نبود، به خاطر سبک نوشتاری روان و شفافاش میستودند. ارنست، از این گذشته، توانایی ذخیره کردن حجم حیرتآوری از اطلاعات که از منابع مختلف بسیار استخراج شده بودند را داشت ــ حافظهاش خیرهکننده بود. توانایی او در تلفیق ایدهها، همراه با یادآوری شگفتانگیز تاریخ طبیعی، حافظه تصویری دقیق و وسعت افق دید علمی، وحشتناک بود و بیشتر از هر کس دیگری که تاکنون در زندگیام دیدهام، به تولید انبوهی از ایدههای نو انجامید. سرزندگیاش نیز افسانهای بود. تا اواسط دهه نهم زندگیاش هنوز از درختان بالا میرفت تا به لانههای پرندگان سرکشی کند و آخرین ماشین جدیدش را هنگامی خرید که سناش از 90 گذشته بود که این، آن طور که خودش یک بار برایم تعریف میکرد، موجب حیرت ماشینفروش شده بود
.
ناتالی انجیر (N. Angier)، نویسنده جایزه پولیتزر برده نیویورک تایمز، یک بار در مقدمه گفتوگویی که با ارنست مایر انجام داده بود او را «خودرای و نخبهگرا، باوقار و باگذشت» توصیف کرد. مایر مصمم و بااراده بود و تحمل کسانی که آموزشهای مقدماتی را ندیده بودند یا بدون آنکه تاریخ طبیعیشان درست باشد یا درباره شیوه استدلالشان خوب اندیشیده باشند حرف میزدند را نداشت. و میتوانست در قضاوتهایش درمورد ایدههای دیگران قاطع و بیرحم باشد. با این حال نه تنها با سخاوت اندیشههایش را با دیگران شریک میشد، بلکه از روی خیرخواهی بخش چشمگیری از حقوق و بیشتر پول قابلتوجهی که از طریق جایزههایش به دست میآورد اهدا میکرد تا وقف مقاصدی همچون حفاظت از طبیعت و اعطای جایزه به زیستشناسان تکاملی جوان شود.
اگرچه ارنست مایر تنها به اندازه یک دهم عمر 969 سالهای که گفته میشود نوح داشت، زندگی کرد، اما با این حال دستاوردهایش بیش از آن است که از یک نفر انتظار میرود در طول عمرش انجام دهد، حتی اگر 100 سال باشد. مهمتر از تولیدات علمیاش، تاثیر دامنهداری است که او بر اندیشه سه یا چهار نسل از زیستشناسانی گذاشت که با آنها همدوره بود یا ارتباط داشت. دنیای علم یکی از غولها و اندیشمندان الهامبخش خویش را از دست داد. اشترزمان، استاد راهنمای پایاننامه دکترای مایر، یک بار او را ستارهای در حال طلوع خوانده بود. پس از داروین، هیچ کس همچون ارنست مایر، پرتو بینشی به این روشنی بر آسمان زیستشناسی نینداخته بود
.
اما ستاره او از درخشیدن باز نایستاده است و ایدههای او تا نسلها همچنان در ذهن زیستشناسان تکاملی جوانی که از راه خواهند رسید، زنده خواهد بود. مایر به مناسبت جشن تولد 100 سالگیاش مقالهای در ژورنال ساینس منتشر کرد و در آن نگاهی کلی به هشت دهه حضورش در پژوهشهای تکاملی انداخت. او مقاله را با این کلمات به پایان میبرد: «پژوهشهای جدید برای تکاملدان فعال حاوی نویدبخشترین پیام است: و آن اینکه
زیستشناسی تکاملی مرز نمیشناسد و هنوز خیلی چیزها مانده که باید کشف شوند. فقط حیف که دیگر من نیستم تا از این پیشرفتهای آینده لذت ببرم. »
یادش گرامی.
—-
Meyer, A. 2005. On the Importance of Being Ernst Mayr. PLoS Biol. 3(5):e 152. Pp, 750-752.
* Axel Meyer استاد جانورشناسی و زیستشناسی تکاملی در دانشگاه کنستانتس آلمان است.
Entry Filed under: اخبار زیست شناسی, همه چیز از همه جا !. برچسبها: مشهورترین زیست شناس, نظریه ترکیبی تکامل, نظریه جدید تکامل, پرنده شناس, پزشک, ارنست مایر, تحقیقات ارنست مایر, تست زیست شناسی, تغییر گونه ها, داروین, داروین قرن بیستم, زندگی نامه, زندگی نامه ارنست مایر, زیست گاه, زیست شناسی نوین, شواهد تغییر گونه ها.
پاسخ دهید
برای ارسال دیدکاه باید وارد شوید .. برای ورود اینجا را کلیک کنید